چاله ای در دل یک باغچه

چاله ای کوچک در دل یک باغچه که در آن کرمی زندگی می کند.

چاله ای در دل یک باغچه

چاله ای کوچک در دل یک باغچه که در آن کرمی زندگی می کند.

خشکیدگی

دوشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۷، ۰۸:۱۹ ب.ظ

به نام خدایی که غم‌ها را پاک می‌کند


چند روزی دل و دماغ نوشتنم نیست و گواه‌ش هم همین پست بی‌سروته دیشب... همین الانش هم در حال چلوندن ادبیات‌گاهم هستم تا همین چند خط رو بنویسم که بلکه این دل خالی بشه.


پریشب که رفتم روضه که هیچ، اما دیشب و امشب نتونستم برم. دیشب حقیقتش نرفتم که یک شخصی رو نبینم! زشته این رو بگم ولی واقعا به چیزایی که می‌گه فکر نمی‌کنه. مطمئن بودم اگه برم باید کلی بشینم پای حرفاش که تصمیم این شد که نرم. البته الان ناراحتم چرا نرفتم. می‌نشستم و خودم رو به کری می‌زدم! اصلا مگه من به خاطر اون داشتم می‌رفتم؟ اصلا چه تضمینی بود که بیادش؟ یکی اصلا بیاد بزنه تو سرم!

پوووف... البته امشب تقریبا اوضاع خارج از کنترلم بود تا حدی، لباس‌های مشکی رو مامان جان شسته و گذاشته بود که محاسباتشون غلط در اومد. راستیتش روم هم نمی‌شه با پیراهن رنگی‌رنگی برم و این که... نرفتم. ناگفته نماند که یحتمل فردا هم سفره دل رو باز می‌کنم که اصلا چه عیبی داره پیرهن رنگی؟ عموم پیرهن‌های من که یا آبی تیره‌ن و اصلا کی می‌فهمید؟ یا نهایتش می‌رفتم و اون صف‌های آخری می‌ایستادم.


می‌خواستم و می‌خوام که خیلی چیزها بگم و بنویسم. چیز میز معرفی کنم از خواستنیّاتم بگم براتون که خب... ندارم حس نوشتن چیزی غیر از اون چیزی که می‌نویسم رو.


عزاداریاتون قبول باشه. برام دعا کنید، براتون دعا می‌کنم.

مخلص شما :)



وی افزود: در حال حاضر روضه‌ها و سخنرانی‌های تو گوشیم رو گوش می‌دم.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۷/۰۶/۲۶
آقا کرم

نظرات  (۱)

حالا که نرفتی اشکالی نداره
خب اگه خیلی دوست داری پاشو برو یه جا دیگه
پاسخ:
در حال حاضر لباس مشکی‌م تن داداشم.
خودمونیم... با رنگی‌م روم نمی‌شه برم.
:(

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی